شاید محال نیست!

Mon Journal Intime

Mon Journal Intime

شاید محال نیست!

اینکه مدام به سینه ات می کوبد، قلب نیست
ماهی کوچکی است که دارد نهنگ می شود.
ماهی کوچکی که طعم تنگ بلورین، آزارش می دهد
و بوی دریا هوایی اش کرده است...

(عرفان نظر آهاری)

بایگانی

یک روز طولانی

دوشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۷:۳۱ ب.ظ
یک روز آرام بهاریست. مثل همه ی روزهای دیگر. تعطیلی هاست و بیرون رفتن ها. ظهر با مامان و بابا و دخترعموها برای ناهار می رویم لب رودخانه. جوجه کباب می خوریم. حرف می زنیم. خاطره تعریف می کنیم و من و بابا در راه برگشتن توی ماشین آواز می خوانیم. بعد همگی می رویم سر ساختمان بابا.من و فائزه-دختر عمویم- که معماری می خواند کلی ایده می دهیم و همگی با هم نقشه اش را بررسی می کنیم. خلاصه اش این که خوش می گذرد... یک روز آرام بهاریست... ولی نه مثل روزهای دیگر... هیچ کداممان روحمان هم خبر نداشت که برادرم که چند روزیست مسافرت بوشهر رفته، قرار است زنگ بزند و ناگهان مامان جیغ بکشد و فریاد بکشد:"مگر یلدا چه شده؟!" یلدا دردانه ی مامان است... اولین نوه اش. آنقدر عزیز است که مامان حتی می رود مدرسه اش اوضاع درسی اش را از معلم هایش می پرسد و هر وقت هوس کند بابا می بردش کوه. اینجا ریاستی می کند برای خودش! به برادر دیگرم زنگ می زنم... بابای یلدا... نفس نفس می زند و جسته گریخته یک چیزهایی می گوید: " کارگر یه ساختمون بوده... نمی دونم... بردسش تو انبار... نمی دونم... نه بهش دست نزده...نمی دونم... نمی دونم... نمی دونم..." سرم تیر می کشد و پشت چشم هایم می سوزد. مامان فقط جیغ می کشد و فریاد می زند و صلوات می فرستد و از اینجا به بعد فیلم می رود روی سرعت تند... همه چیز سریع اتفاق می افتد و روزهای آرام بهاری تمام می شود! به همین سادگی! شانس آوردم که با 140-150 تایی که می رفتم پلیس جلویمان را نگرفت. به کابوس می ماند... کلانتری بهارستان جای خلوتی است. دم در برادرم راه می رود و هی دست می کشید توی موهایش. خانمش هم توی ماشین نشسته و گریه می کند. پدربزرگ و خاله ی یلدا هم هستند. من و بابا و مامان هم اضافه می شویم. یک ایل شاکی اینجا ایستاده. مامان جیغ و داد راه می اندازد که می خواهد متهم را ببیند. نمی گذارند و تهدید می کنند که اگر آرام نباشیم بیرونمان می کنند. برای آرام کردن ما می گویند که حسابی کتکش زده اند و لازم نیست ما به خودمان زحمت بدهیم ولی این حرف ها دل هیچ کداممان را آرام نمی کند. همه توی حیاط ایستاده ایم که چند نفر مامور با یک ژنده پوش لاابالی از یکی از درها خارج می شوند. برادرم با چنان سرعتی می پرد و توی صورت کثیفش می کوبد که کسی فرصت نمی کند جلویش را بگیرد و بعد فحش و ناسزاست که از دهان همه روانه می شود. به هیچ عنوان نمی شود مامان را آرام کرد. فریاد می زند که "جگر مرا آتش زده!" بازجویی اولیه که تمام می شود برای آرام کردن ما، می آورندش توی حیاط. آنقدر می زنندش که دلم خون می شود. بی رحمانه هم می زنند. موهایش را که برای بلند کردنش می کشند دیگر طاقت نمی آورم... پشتم را می کنم و یک جایی گم و گور می شوم.  قلبم پاره پاره می شود. خلاصه کنم... یلدای کوچک 7 ساله مان را می برند پزشکی قانونی. می گویند که سالم است و نگران نباشید! همین؟؟ تمام آن ترسی که بچه کشیده و همه ی جیغ هایی که صدایش را زنگ دار کرده نگرانی ندارد؟! تمام اثرات سوئی که روی سلامت روح و روان این بچه گذاشته می شود مهم نیست؟؟؟  لباس هایش را قرار است بفرستند آزمایشگاه. گفتند که اگر اثری از اسپرم روی لباس یا بدن بچه یافت شود ولو این که دخول صورت نگرفته باشد، حکمش اعدام است و اگر پیدا نشده احتمالا تا زمان دادگاه با فیش حقوقی –اگر اشتباه نکنم- آزاد خواهد بود!!! و بعد از آن به دلیل کودک آزاری چند سالی زندان برایش می برند. برای مرد 30 ساله ای که آنقدر نانجیب است که با داشتن همسر و 2 فرزند اقدام به چنین عملی کند طناب دار هم کم است... باید زجر کشش کنند... هنوز هم سرم سوت می کشد. مثل یک لشکر شکست خورده برمی گردیم. پاکت قرص ها را به دنبال یک آرام بخش زیر و رو می کنم و نمی یابم...مسلما امروز یکی از بدترین روزهای عمرم خواهد بود. پ.ن: خودم می دانم واقعا بد است بعد از یک پست تبریک سال نو چنین پستی نوشت. آن هم وقتی هنوز بوی عید می آید ولی فشار کار آنقدر بالاست  که نمی توانم آرام بمانم... واقعا معذرت... امروز من "درباره الی" بود در واقعیت... فکرش را هم نمی کردم یک روز زیبای بهاری اینگونه تمام شود!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۱/۰۵
رها .

نظرات  (۱)

BKN JELES CIK FIFI OII30RII;. DORANG SUME BG PENDAPAT LA!!! YG KO MEROYAN KENAPE… MMG KITORANG YG NK MGADAP CITE NI MESTILA NK PELAKON YG SESUAI DOL BETOL LA KO NIWell-loved.
پاسخ:
:/

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">