کاش
دوشنبه, ۲ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۴۵ ق.ظ
در نهایت چیزی که فضای دنیای هر کداممان را می سازد رابطه ها هستند. با رابطه ها سرگرم می شویم. دلمان می گیرد. دعوا می کنیم. می خندیم. دوست می داریم و دوست داشته می شویم... ولی فرقی نمی کند دوست آدم باشد... خانواده اش باشد... یا عشقش... اول آخر همه شان به یک جا ختم می شوند. کاش رابطه نبود تا کمی اعصابمان آرام می گرفت. نفس عمیق می کشیدیم توی تنهایی خودمان. کاش خودمان تنهایی با خودمان عشق می کردیم. کاش با خودمان بلند حرف می زدیم بی آن که ادا دربیاوریم، بی آن که کسی چپ چپ نگاهمان کند و بعد جواب سوال خودمان را چنان بکر و جالب می دادیم که خودمان از خودمان تعجب می کردیم. با دست راستمان می زدیم روی بازوی چپمان و یک "دمت گرم" بلند می گفتیم. توی آینه به خودمان چشمک می زدیم و برای خودمان جوک های تازه تعریف می کردیم و می خندیدیم. دنیایمان را با خودمان از تنهایی در می آوردیم. حتی اگر گاهی با خودمان دعوایمان می شد و بعد خودمان را با خودمان آشتی می دادیم... کاش اینقدر برای خودمان کسل کننده نبودیم. توی تنهاییمان برای سرگرم شدن دنبال کنترل تلویزیون نمی گشتیم. دلمان هیچ وقت برای حرف زدن با کسی له له نمی زد. دنبال کسی نبودیم برای عشق ورزیدن. کاش بیشتر به خودمان عشق می ورزیدم. کاش بیشتر می دانستیم. از خودمان... از رابطه ...
حداقل کاش حالا که محکوم به رابطه ها هستیم یاد می گرفتیم که خط قرمز هر رابطه را دقیق و شفاف بکشیم و خودمان همیشه همیشه همیشه یک قدم عقب تر بایستیم...
۹۲/۱۰/۰۲