شاید محال نیست!

Mon Journal Intime

Mon Journal Intime

شاید محال نیست!

اینکه مدام به سینه ات می کوبد، قلب نیست
ماهی کوچکی است که دارد نهنگ می شود.
ماهی کوچکی که طعم تنگ بلورین، آزارش می دهد
و بوی دریا هوایی اش کرده است...

(عرفان نظر آهاری)

بایگانی

به همه چیز نخندیم!

يكشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۵۲ ب.ظ

یکی از ایرادهای بزرگ ارگان های دولتی–حداقل این دو ارگانی که بنده در آن ها شاغل هستم- این است که نظر و سلیقه شخصی افراد نقش مهم و پررنگی در آینده شغلی افراد دارد. مخصوصا در درمانگاه که زیردستی ها یک جور حال به هم زنی دست و پای بالا دستی ها را می لیسند که آدم دلش می خواد بالا بیاورد!! به شخصه نه حاضرم جلوی بالادستی تا کمر خم شوم و نه خوشم می آید کسی جلوی بنده رکوع و سجود کند!

رییس درمانگاه آمده با آن چاپلوسی خاص خودش عنایت همایونی اش را خیلی بی دلیل نثار یکی از بچه ها می کند که "این م.الف معجزه است... باید خیلی هواشو داشته باشیم." ر.ع می پرسد"من چی آقای دکتر؟" خیلی رک برمی گردد می گوید "تو؟ تو هیچی! تو یه اتفاق ساده ای!!" بعد همه قاه قاه می زنند زیر خنده. حتی خود ر.ع! بعد استاد می رود روی منبر" حسین هم از این ساعت جیبیاست. هر وقت کارش داری از جیبت میاریش بیرون یه نگاه بهش میندازی، کارتو که راه انداخت برش می گردونی سر جاش!" باز همه قاه قاه می خندد و من در عجبم کجای این حرف انقدر خنده دار است که من درک نمی کنم؟ از نظر بنده این حرف رسما توهین است! پشتم را می کنم به بچه ها و سرم را به کاری گرم می کنم. حالا دوستان خودشان گوی سبقت را از استاد ستانده، مزه پرانی می کنند که "آره... میلادم از این ساعت شنیاست... یه نفرو باید استخدام کنی فقط این رو اون روش کنه..."

هندزفری ام را روشن می کنم و بقیه برنامه "رازها و نیازها"ی دکتر هلاکویی که دانلود کرده ام را گوش می کنم که کلمه ی "خانم دکتر" به گوشم می خورد. نگاهشان می کنم. گویا مراتب لطف و محبت استاد نثار بنده شده، یک چشمکی به بنده می زنند و می فرمایند: "خانم دکترم از این ساعت صورتیاست که رو دستش قلب داره، توشم یه بچه گربه کشیده..." همان طور که از لحن گفتارش خنده ام گرفته پاسخ می دهم: "کلا امروز ارزشیابی عملکرد داریم..." با حالت سربه هوا انگار دارد تفریح می کند: "آره، چه اشکالی داره؟" از آن وقت هایی است که دلم می خواهد جواب طرف را بدهم:"هیچی... کاااااااملا علمی و دقیق!!!... حتما دکترام دارید؟!" صدای خنده بچه ها این بار واقعا بلند است. خودش هم می خندد. بلندتر از بقیه... و این بار برای من واقعا جای سوال است. یک چیزی این وسط هست که من نمی فهمم! دفعه اولی نیست که چنین اتفاقی می افتد. دلیلی ندارد ما به همه چیز بخندیم! حالا این بار که اتفاقا شوخی هایشان خیلی هم شدید نبود ولی گاها چنان توهین هایی به هم می کنند که من دهانم باز می ماند توی احمقی که داری توهین می شنوی چرا می خندی و بعد تازه رو می کنی که بهت برخورده؟

خلاصه این که یا تفاوت دیدگاه های زنانه-مردانه است یا همکارهای بنده آدم های خجسته دلی هستند یا... یا نمی دانم چه...!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۲۲
رها .

نظرات  (۳)

سه گانه دستفروش رو دیدی یا نه؟ در اپیزود دوم فک کنم،‌ یه اقایی مجله دانشمند میخره که روی جلدش کاریکاتور خودش هست و به کاریکاتور خودش قاه قاه می خنده!

ما چرا فیلم می بینیم؟ یه علتش اینه که ما از دیدن رنج، شادی  و شکست، پیروزی دیگران لذت می بریم که ما در اون شرایط دردناک نیستیم یا کاش برای ما هم همون موفقیت ها تکرار بشه

با خندیدن به خودمون سعی میکنیم که از رنجها بکاهیم، چون فک میکنیم که کنترلی نداریم

به معنای تایید نیست، بنظرم اینطوریه که ادمها کنار می ایند با شرایط

طنز و شوخی راه خوبی برای تعدیل شرایط سخته اما به نظرم برخی دوست دارند نقش شو من رو بازی کنند یعنی به هر شکلی شده باعث خنده دیگران بشن . من اعتقادی به چنین مدلی از شادی ندارم.این همه جک های قومیتی حاصل از بالا نگاه کردن و تحقیر کردن هم دیگه است و حاصلش گرچه یک خنده بر لب شنونده است اما تاثیرش در جامعه جدایی و از هم گسیختگی فرهنگیه. متاسفانه مفهوم طنز و حتی از اون مهم تر شادی در کشور ما فعلا در بحران بسر می بره
پاسخ:
والا منم اعتقادی ندارم.
دقیقا...
۲۳ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۳۹ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
یه خورده بیشتر از یه خورده بی مزن!
پاسخ:
خییییییلی!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">