شاید محال نیست!

Mon Journal Intime

Mon Journal Intime

شاید محال نیست!

اینکه مدام به سینه ات می کوبد، قلب نیست
ماهی کوچکی است که دارد نهنگ می شود.
ماهی کوچکی که طعم تنگ بلورین، آزارش می دهد
و بوی دریا هوایی اش کرده است...

(عرفان نظر آهاری)

بایگانی

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

بلاتکلیفی چیز خوبی نیست. انتظار برای اینکه بدانی خبر خوبی قرار است بشنوی یا خبر بد یعنی ذره ذره آب شدن. من از آن هایی هستم که باید خبر بد را زود بهشان بدهی برود پی کارش. به عنوان مثال همین الانم را می گویم. چند روزی است منتظر خبری هستم که هنوز نرسیده. ولی همین نرسیدن خبر اصل چیزی که می خواستم را به من فهماند. یعنی یکی دو روز منتظر ماندم. خون جگر خوردم. یک لحظه عصبانی بودم، ناگهان بی خیال، بعد نگران، بعد استرس سراپایم را می گرفت... خلاصه حالات روحیم یک تابع سینوسی بود با نقاط اکسترمم بسیار افراطی! از روز سوم فهمیدم قرار نیست خبری برسد. فهمیدم پاسخم بی محلی است. بی توجهی است...
باورتان نمی شود! انگار باری از دوشم بردارند. از کار برگشتم خانه. در حالی که مدام برای خودم تکرار می کنم "دنیا که به آخر نرسیده" می روم یک دوش آب گرم می گیرم. موهایم را کرم تغذیه کننده مو میزنم. بعد مدل هندی حوله پیچشان می کنم. عطر می زنم. لباس هایم که مدتی است بین صندلی و تختواب جابجا می شوند را یکی یکی آویزان می کنم. تختم را مرتب می کنم. اتاق را جارو می زنم. لامپ را خاموش کنم و شب خواب صورتی خوشرنگم را روشن! لم می دهم روی تخت و شروع می کنم توی اینستاگرام کلیپ رقص دیدن. حسش می آید. در اتاق را قفل می کنم. هندزفری می گذارم. همان آهنگ آخرین کلیپ رقصی که دیدم را پیدا می کنم و منم و رقصی که یکه و تنها برای جشن گرفتن اوضاعی که مشخص شده اجرا می شود...
بله خدا را شکر از امروز تکلیفم مشخص است: تا اطلاع ثانوی ناراحتم!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۷ ، ۲۲:۳۴
رها .

اعتماد کردن سخت است! والا سخت است! بلا سخت است! شوخی که نیست. داریم راجع به زندگی عزیزتر از جانمان صحبت می کنیم و فکر می کنم این را دیگر همه موافق باشند که تنهایی خیلی بهتر از بودن در یک رابطه ی اشتباه است. نیازها و طرز فکر ما هم با دوران ننه جان هایمان فرق دارد. مثلا خود من! در زندگی ام نمانده ام که از سر ناچاری با هر کم و کاستی بسازم! قرار است حالم دلم بهتر شود. آرامشم بیشتر شود و از همه بالاتر: انسان بهتری شوم! رابطه ای که مرا تبدیل به یک آدم دائم الخون جگر غرغروی بدبین بکند یعنی اثرگذار نبوده. خوب کار نکرده و هزاران مساله دیگر. این است که حالات روحیم تا دلتان بخواهد متغیر است. یک روز شعارم "مدارا" و "صمیمیت" است یک روز دیگر "حق من" و "انتقام"!
خلاصه اینکه روزگار جالبی نیست. یک دلم می گوید "بزن لت و پارش کن، تمام شود برود پی کارش" آن یکی دلم و البته رفیق گرمابه و گلستانم -آیدا- معتقدند "کی بشود که باز بعد ۱۲۰ سال تو از کسی خوشت بیاید. فرصت بده بذار زمان تکلیف همه چیز را مشخص کند." باز بین این دوتا دل دعوا می شود که زمان فقط وابستگی را بیشتر می کند و بس! نمی میری که! چند روز حالت بد است و بعد عادت می کنی، کنار می آیی! این همه مردم حالشان بد است تو هم یکی! این تاوان اعتماد زود هنگام است. چشمت کور دندت هم نرم!
و این وسط هیچ چیز بدتر از این نیست که فکر کنی آن به اصطلاح "یار" دارد بازی ات می دهد و برایت فیلم بازی می کند... :(

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۷ ، ۱۹:۰۹
رها .