شاید محال نیست!

Mon Journal Intime

Mon Journal Intime

شاید محال نیست!

اینکه مدام به سینه ات می کوبد، قلب نیست
ماهی کوچکی است که دارد نهنگ می شود.
ماهی کوچکی که طعم تنگ بلورین، آزارش می دهد
و بوی دریا هوایی اش کرده است...

(عرفان نظر آهاری)

بایگانی

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۰ ثبت شده است

شرلوک هولمز کارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرانوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند نیمه های شب هولمز بیدار شد و آسمان را نگریست بعد واتسون را بیدار کردو گفت: نگاهی به آن بالا بینداز و به من بگو چه می بینی؟ واتسون گفت: میلیون ها ستاره می بینم. هولمز گفت : چه نتیجه ای می گیری؟ واتسون گفت : از لحاظ روحانی نتیجه می گیریم که خداوند بزرگ است و ما چقدر حقیریم. از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیریم که زهره در برج مشتری است ، پس باید اوایل تابستان باشد. از لحاظ فیزیکی نتیجه می گیریم که مریخ در محاذات قطب است، پس ساعت باید حدود 3 نیمه شب باشد.  شرلوک هولمز قدری فکر کرد و گفت : واتسون تو احمقی بیش نیستی. نتیجه ی اول و مهمی که باید بگیری این است که چادر ما را دزدیده اند. بله... در زندگی همه ی ما بعضی وقت ها بهترین و ساده ترین جواب  و راه حل کنار دستمونه ولی اینقدر به دور دست ها نگاه می کنیم که  اونو نمی بینیم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۰ ، ۰۹:۱۴
رها .
امتحانات امروز به پایان رسید و بالاخره من و سایر هم ورودی ها می توانیم نفسی آسوده کشیده و زین پس بدون عذاب وجدان تفریحات از سر بگیریم. من و دوست وهم خانه ی عزیزم-مریم- در همان ابتدا با هم قرار گذاشتیم که این بار در امتحانات پایان ترم به سلامتی و خواب و خوراک خود بیشتر توجه نموده و سلامتی و ذهن آرام را بر هر چیز ارجح بدانیم. از این رو هم چنان آخرهفته فیلم دیدن ها و قدم زدن های عصرانه را برای حفظ سلامت روح و خواب کافی و طبخ غذاهای با اسم و رسم و پدر و مادردار برای حفظ سلامت تن را در برنامه ی 3 هفته ای امتحانات گنجاندیم و طبق قولی که به هم داده بودیم برای هیچ امتحانی شب بیداری نکشیده و در یک جمله این که ایام امتحانات هم زندگی کردیم!  البته هر چند به روی خودمان نمی آوردیم و سعی می کردیم گذر ایام زیاد آزار دهنده نباشد ولی باز هم بار روانی و فشار عصبی ناشی از آن کاملا در رفتار دوستان مشاهده و گاهی اسرارآمیز می نمود! مثلا شب امتحان سیوتیکس مریم جان فرمودند: - دوست بابام رفته چک آپ دیدن قلبش سمت راستشه!!! - [من]آره خوب یه درصد کمی از افراد هستند که به طور فیزیولوژیک قلبشون سمت راستشونه. من قبلا هم چنین چیزی شنیدم. - موندم چه جوری رانندگی می کنه. - - [با اشاره به سمت راست بدنش] یعنی این طرف سمت چپشه؟؟ - - چه جالب!!! یعنی سمت راست همه سمت چپ ایناست!!!  - امتحانات هم اگر آن مچ گیری ناعادلانه ی فرمول نویسی پشت ماشین حساب بیتای عزیزم در سر امتحان آمار و ارجاع وی به کمیته ی انضباطی را نادیده بگیریم! باالحمدالله به خوبی سپری شد. یک نفر هم نبود پا در میانی کند و بگوید که (بلانسبت) دانشجوی بدبخت 2-3 روز است برای یک درس مزخرف 3 واحدی فرمول حفظ می کند و عدد بازی می کند، حالا مثلا یک فرمول پشت ماشین حساب یا کف دست یا کف کفش یا...  که خدا می داند اصلا در امتحان به کار آید یا خیر به کجای دنیا سنگین می آید؟! حالا بگذریم که بیتای عزیز بخت برگشته ی من قربانی بازی کثیفی شده بود! چرا که ماشین حسابش را به هم اتاقی خود قرض داده و فرمول ها مربوط به درس فیزیکال فارمسی دوستان بود و ارتباط معنی داری با درس آمار نداشت! ولی خب... گوش شنوا کو؟؟؟ نمی دانم فرهنگ تقلب از کی پا به عرصه ی وجود نهاد و در جای جای دانشگاه رخنه کرد. از جرز دیوار، روی میز، کف دست، و پشت گردن جلویی گرفته تا شیوه ها و فنون بسیار عجیب و پیچیده که پنهان و ناگفته بمانند بهتر است! اما اگر از لحاظ علم آماری این مقوله ی شگفت انگیز بررسی شود به اثبات خواهد رسید که از عوارض جانی آن که بگذریم عوارض مالی آن بسیار سنگین تر از چیزی است که فکرش را بتوان کرد! به عنوان مثال دانشگاه خودمان را عرض میکنم همان گونه که قبلا نیز اشاره کردم، در طول 5 ترم سیر زیر را که بالطبع هر کدام هزینه ی هنگفتی را در بر داشته برای برپایی امتحانات عادلانه طی کرده است: ترم 1 نیمه ی اول دوران امتحانات: تعداد مراقبین 3 نفر برای 45 نفر امتحان دهنده. ترم 1 نیمه ی دوم دوران امتحانات: (45 نفر مراقب به ازای هر 3 نفر دانشجو!!! ) از شوخی گذشته افزایش مراقبین به 8 الی 10 نفر. ترم 2: جایگزینی مراقبین آرام با مراقبین با کفش های پاشنه بلند که علاوه بر رژه در سالن روی مخ عزیزان هم رژه رفته و تمرکز از وی  آن چنان بگیرند که بر تقلب که چه عرض کنم بر جواب سوالات هم نتوانند تمرکز کنند. ترم 3: افزایش تعداد مراقبین به همراه بازرسی وسایل مورد نیاز دانشجو همانند ماشین حساب، جداول، درون لوله خودکار!!! و ... ترم4: جای گذاری دوربین مدار بسته به ازای هر 4 ردیف صندلی و یک نفر مسئول گوش زد با بسامد یک بار در هر 5 دقیقه که : دوربین ها روشنه حرکت اضافی ممنوع!!! ترم 5: افزایش مراقبین، دوربین همراه با پک سفارشی گوش زد کننده و دستگاه آنتن قطع کن موبایل! گمان می رود دستگاه های اندازه گیری ضربان قلب دانشجو، دروغ سنج و اسکن بدن با تمامی متعلقات نیز در راه باشد... البته دفعه ی دوم است که بحث وزین امتحانات و تقلب را باز می کنم ولی همواره برایم جای سوال داشته که کجای دنیا چنین چیزی دیده می شود...؟ به خوبی معلوم است که اصل بر بی اعتمادی است و البته با یک استقرای ریاضی ساده هم می توان دریافت که اصل درستی است!!! حداقل در جامعه ی ما که خوب کارگر افتاده! ولی خودمانیم... اگر این همه پول به خود دانشجو به عنوان رشوه برای عدم تقلب داده می شد بهتر نبود؟!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۰ ، ۱۶:۲۴
رها .
موبایل و موبایل بازی و اس ام اس و چشم انتظاری همیشه دلیلی شده بر نوعی dependency فیزیکی و اعتیاد روانی به موبایل! که این اختلالات اکتسابی در جوامع دانشجویی بیش از صد درصد موارد را شامل می شود. البته علاوه بر عوارض عمومی اعتیاد از جمله تهوع و استفراغ (ناشی از اس ام اس های بی جا) بیقراری (ناشی از دعواهای اس ام اسی)، اشک ریزشبه همان دلیل قبلی و ... باید به توهم که چندی است دامن گیر من حقیر نیز شده هم اشاره کرد. چندی پیش بعد از یک روز بارانی و دلگیر زمستانی بالاخره به ملاقات رختخواب نائل آمدم. تازه چشمانم گرم خواب شده بود که ... اس ام اس اول... (عجب خروس بی محلی!!!) پروفایل سایلنت رو فعال کردم(دهن کجی)... اس ام اس دوم به همراه ویبره... (ای بابا!!!... به اعصابت مسلط باش) به زور خودمو به خواب زدم و باز چشمانم گرم شده بود که ... ویبره... یه بار... دو بار... یه ثانیه... دو ثانیه... نه تنها بالش بلکه کل رختخواب! موبایلو برداشتم که چهار تا درشت بار طرف کنم. که دیدم چراغش خاموشه بی چاره؛ ولی ویبره هم چنان ادامه داره...ای ددم وای... زلزله!!! ولی مبادا فکر کنید که به خودم زحمت دادم و فرار کردم. نه چون تا توهم ویبره تموم شد زلزله هم تموم شد. موبایلو برداشتم و اس ام اس دادم:  بچه ها زلزله! (send to all!)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۰ ، ۱۷:۰۴
رها .