شاید محال نیست!

Mon Journal Intime

Mon Journal Intime

شاید محال نیست!

اینکه مدام به سینه ات می کوبد، قلب نیست
ماهی کوچکی است که دارد نهنگ می شود.
ماهی کوچکی که طعم تنگ بلورین، آزارش می دهد
و بوی دریا هوایی اش کرده است...

(عرفان نظر آهاری)

بایگانی

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

او به زودی از زندگی من بیرون می رود و من از همین لحظه دلتنگم. احتمالا به محض اولین دیدار ما بعد از بازگشت از سفرش. عکسش را نگاه می کنم و تازه درک میکنم حس و حال شاعرانه عاشقانه ای را که مدت ها بود اینجا و آنجا می خواندم و درک واضحی از آن نداشتم؛

خب به نوعی حس شکست است. اینکه فکر کنی قرار است یک عمر یک چهره را پیش رویت ببینی و احتمالا به زودی تمام خط و خطوطش را از بری... بعد ناگهان ببینی تمام شد. حتی اگر خودت تمامش کنی. آدم دلش برای تصوراتش هم حتی تنگ می شود! و شاید اصلا برای تصوراتش بیشتر از همه! و اینگونه تمام کردن در شرایطی که در بهترین روزهای رابطه هستید و توی چت هایتان مدام قلب و بوسه برای هم می فرستید واقعا کار سختی است. قلب آدم تکه پاره می شود. ولی چاره چیست. چیزهای متفاوتی از رابطه می خواهیم و اول آخر محکوم به شکست است و من شدیدا معتقدم اگر چیزی قرار است خراب شود هر چه زودتر بهتر... افتادن از طبقه سوم-چهارم دست و پای مرا می شکند ولی از طبقه دهم دوازدهم بیفتم یقینا خواهم مرد... وابستگی بی دلیل نمی خواهم...

قرار است در پروسه فراموشی و کناره گیری عمیقا روی خودم تمرکز کنم. فیلم ببینم. کار کنم. خودم را سرگرم کنم و تغییرات اخیر در کار و زندگی ام را رصد کنم تا بگذرد... هر چند دلم به کاری نمی رود و از همین الان شدیدا خون است

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۸ ، ۲۳:۰۲
رها .