شاید محال نیست!

Mon Journal Intime

Mon Journal Intime

شاید محال نیست!

اینکه مدام به سینه ات می کوبد، قلب نیست
ماهی کوچکی است که دارد نهنگ می شود.
ماهی کوچکی که طعم تنگ بلورین، آزارش می دهد
و بوی دریا هوایی اش کرده است...

(عرفان نظر آهاری)

بایگانی

بین آدم ها

جمعه, ۴ آذر ۱۳۹۰، ۰۸:۱۹ ب.ظ
کوچه ها را بلد شدم، خیابان ها را، مغازه ها را، رنگ های چراغ خطر را، فیزیولوژی را حتی! و دیگر در هیچ دانشگاهی گم نمی شوم! اما... اما هنوز گاهی میان آدم ها گم می شوم، آدم ها را بلد نیستم هنوز...   شعر از سهراب سپهری با کمی تغییر! امتحانای میان ترم که شروع می شن دیگه وقتی واسه دل نوشته ها نمی ذارن... ولی این شعر وصف حال منه. یعنی می شه؟... می شه آدم ها را بلد شد؟!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۹/۰۴
رها .

نظرات  (۲)

I cannot tell a lie, that really heedlp.

سلام

صبحت بخیر

خوبی؟

مرور کردن خاطرات و نوشته هات جالب  ند، یه جوری تازگی دارند، مثل همون عکس ماهی زیبای قرمزی که سرزنده ست باوجودی که تو تنگ تنگ (اولی با ضمه و دومی با فتحه) وبلاگ سابقت

الغرض، این نوشته ت فوق العاده ست، چه خوب که پشیتبانی از نوشته هات حفظ کردی، چه خوب تر که سوالهای مفیدی طرح کردی.

با اجازه ت یه خورده تغییرش میدم و میگم چطور میشه ادم ها رو شناخت؟

پاسخ:
سلام
ممنونم.
آخی... ماهی کوچولومو یادته؟! ^_^
ممنون
اینم سوال خوبیه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">