شاید محال نیست!

Mon Journal Intime

Mon Journal Intime

شاید محال نیست!

اینکه مدام به سینه ات می کوبد، قلب نیست
ماهی کوچکی است که دارد نهنگ می شود.
ماهی کوچکی که طعم تنگ بلورین، آزارش می دهد
و بوی دریا هوایی اش کرده است...

(عرفان نظر آهاری)

بایگانی

به پایان آمد این دفترحکایت هم چنان باقیست

شنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۰، ۰۴:۲۴ ب.ظ
امتحانات امروز به پایان رسید و بالاخره من و سایر هم ورودی ها می توانیم نفسی آسوده کشیده و زین پس بدون عذاب وجدان تفریحات از سر بگیریم. من و دوست وهم خانه ی عزیزم-مریم- در همان ابتدا با هم قرار گذاشتیم که این بار در امتحانات پایان ترم به سلامتی و خواب و خوراک خود بیشتر توجه نموده و سلامتی و ذهن آرام را بر هر چیز ارجح بدانیم. از این رو هم چنان آخرهفته فیلم دیدن ها و قدم زدن های عصرانه را برای حفظ سلامت روح و خواب کافی و طبخ غذاهای با اسم و رسم و پدر و مادردار برای حفظ سلامت تن را در برنامه ی 3 هفته ای امتحانات گنجاندیم و طبق قولی که به هم داده بودیم برای هیچ امتحانی شب بیداری نکشیده و در یک جمله این که ایام امتحانات هم زندگی کردیم!  البته هر چند به روی خودمان نمی آوردیم و سعی می کردیم گذر ایام زیاد آزار دهنده نباشد ولی باز هم بار روانی و فشار عصبی ناشی از آن کاملا در رفتار دوستان مشاهده و گاهی اسرارآمیز می نمود! مثلا شب امتحان سیوتیکس مریم جان فرمودند: - دوست بابام رفته چک آپ دیدن قلبش سمت راستشه!!! - [من]آره خوب یه درصد کمی از افراد هستند که به طور فیزیولوژیک قلبشون سمت راستشونه. من قبلا هم چنین چیزی شنیدم. - موندم چه جوری رانندگی می کنه. - - [با اشاره به سمت راست بدنش] یعنی این طرف سمت چپشه؟؟ - - چه جالب!!! یعنی سمت راست همه سمت چپ ایناست!!!  - امتحانات هم اگر آن مچ گیری ناعادلانه ی فرمول نویسی پشت ماشین حساب بیتای عزیزم در سر امتحان آمار و ارجاع وی به کمیته ی انضباطی را نادیده بگیریم! باالحمدالله به خوبی سپری شد. یک نفر هم نبود پا در میانی کند و بگوید که (بلانسبت) دانشجوی بدبخت 2-3 روز است برای یک درس مزخرف 3 واحدی فرمول حفظ می کند و عدد بازی می کند، حالا مثلا یک فرمول پشت ماشین حساب یا کف دست یا کف کفش یا...  که خدا می داند اصلا در امتحان به کار آید یا خیر به کجای دنیا سنگین می آید؟! حالا بگذریم که بیتای عزیز بخت برگشته ی من قربانی بازی کثیفی شده بود! چرا که ماشین حسابش را به هم اتاقی خود قرض داده و فرمول ها مربوط به درس فیزیکال فارمسی دوستان بود و ارتباط معنی داری با درس آمار نداشت! ولی خب... گوش شنوا کو؟؟؟ نمی دانم فرهنگ تقلب از کی پا به عرصه ی وجود نهاد و در جای جای دانشگاه رخنه کرد. از جرز دیوار، روی میز، کف دست، و پشت گردن جلویی گرفته تا شیوه ها و فنون بسیار عجیب و پیچیده که پنهان و ناگفته بمانند بهتر است! اما اگر از لحاظ علم آماری این مقوله ی شگفت انگیز بررسی شود به اثبات خواهد رسید که از عوارض جانی آن که بگذریم عوارض مالی آن بسیار سنگین تر از چیزی است که فکرش را بتوان کرد! به عنوان مثال دانشگاه خودمان را عرض میکنم همان گونه که قبلا نیز اشاره کردم، در طول 5 ترم سیر زیر را که بالطبع هر کدام هزینه ی هنگفتی را در بر داشته برای برپایی امتحانات عادلانه طی کرده است: ترم 1 نیمه ی اول دوران امتحانات: تعداد مراقبین 3 نفر برای 45 نفر امتحان دهنده. ترم 1 نیمه ی دوم دوران امتحانات: (45 نفر مراقب به ازای هر 3 نفر دانشجو!!! ) از شوخی گذشته افزایش مراقبین به 8 الی 10 نفر. ترم 2: جایگزینی مراقبین آرام با مراقبین با کفش های پاشنه بلند که علاوه بر رژه در سالن روی مخ عزیزان هم رژه رفته و تمرکز از وی  آن چنان بگیرند که بر تقلب که چه عرض کنم بر جواب سوالات هم نتوانند تمرکز کنند. ترم 3: افزایش تعداد مراقبین به همراه بازرسی وسایل مورد نیاز دانشجو همانند ماشین حساب، جداول، درون لوله خودکار!!! و ... ترم4: جای گذاری دوربین مدار بسته به ازای هر 4 ردیف صندلی و یک نفر مسئول گوش زد با بسامد یک بار در هر 5 دقیقه که : دوربین ها روشنه حرکت اضافی ممنوع!!! ترم 5: افزایش مراقبین، دوربین همراه با پک سفارشی گوش زد کننده و دستگاه آنتن قطع کن موبایل! گمان می رود دستگاه های اندازه گیری ضربان قلب دانشجو، دروغ سنج و اسکن بدن با تمامی متعلقات نیز در راه باشد... البته دفعه ی دوم است که بحث وزین امتحانات و تقلب را باز می کنم ولی همواره برایم جای سوال داشته که کجای دنیا چنین چیزی دیده می شود...؟ به خوبی معلوم است که اصل بر بی اعتمادی است و البته با یک استقرای ریاضی ساده هم می توان دریافت که اصل درستی است!!! حداقل در جامعه ی ما که خوب کارگر افتاده! ولی خودمانیم... اگر این همه پول به خود دانشجو به عنوان رشوه برای عدم تقلب داده می شد بهتر نبود؟!!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۱۱/۱۵
رها .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">