شاید محال نیست!

Mon Journal Intime

Mon Journal Intime

شاید محال نیست!

اینکه مدام به سینه ات می کوبد، قلب نیست
ماهی کوچکی است که دارد نهنگ می شود.
ماهی کوچکی که طعم تنگ بلورین، آزارش می دهد
و بوی دریا هوایی اش کرده است...

(عرفان نظر آهاری)

بایگانی

رقص صبحگاهی

پنجشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۵:۵۳ ب.ظ
روی یه سن بزرگ ایستادم با یه لباسی که رقصنده های باله می پوشن... یه دامن کوتاه و موهایی که تماما پشت سرم جمع شدن... یه سالن خیلی قشنگ... بزرگ و باشکوه... و نورهای ملایمی که از اطراف تو فضا پخش می شن... و من شروع می کنم... رو یه انگشت پام... چرخ می زنم... پامو از عقب می گیرم و می شم شبیه عروسکای توی جعبه های موزیکال... بعد از اون فضا در میام.. همین طور که دور خودم می چرخم و باله می رقصم یهو سر از سالن پاتیناژ در میارم... فوق العاده ام!!!... می پرم و دور خودم می چرخم... دور سالن رو طی می کنم ... اصلا روحم داره از کالبدم جدا می شه... یه فضای عرفانی خاصیه...  یهو یه صدای آهنگ پیانو میاد که نمی دونم از کجاست... عصبیم می کنه... چرا یکی این صدا رو خفه نمی کنه... چقدر اعصاب خورد کنه... خیلی تند می زنه... به رقص من نمیاد... تو همون حال چشمامو باز می کنم و باز همون صحنه ی همیشگی... به بدترین نوع ممکن از خواب بیدار شدم! با اعصاب خوردی تمام... پیش خودم فکر می کنم این دیگه چه آهنگیه گذاشته واسه بیدار شدن... مخصوصا یکی مثل من که همین طوری نزده هم می رقصم! از خواب که بیدار می شم بچه ها رو بیدار می کنم و با اوقات تلخیشون رو به رو می شم... حق هم دارن... خواب صبح اصلا لذتی داره... پیش خودم فکر می کنم که بچه ها رو که بیدار می کنی بعدش تازه باید بری از دلشون در بیاری و دلداریشون بدی که این شتریه که در هر خونه ای می خوابه و بالاخره باید یه وقتایی از خواب بیدار شد!!! و نه این که من فقط مجبور باشم این کارو بکنم... این سزای همیشگی کسیه که اول بیدار می شه... تو راه که داریم می ریم با عجله و قدم های بلند واسه رسیدن به سرویس یهو مریم منو می کشه عقب و می گه: " رها اینجا رو ... چه قشنگ!!! یه چشمه... ببین چه قل قلی می کنه" برمی گردم می بینم مریم عین آدمایی که با یه واقعه ی رومانتیک رو به رو شدن داره نگاه می کنه… چشمه...! اونم وسط شهر...! می رم سمتش و می بینم که لوله ی آب خونه ی یه بنده خدایی سوراخ شده و آب کل کوچه رو داره می گیره... "عاشقتم... لوله آب خونشونه فدات شم... بدو از سرویس جا موندیم " و این می شه که بالاخره یکیمون به حرف میاد و سکوت شکسته می شه و من تازه شروع می کنم خواب دیشبمو تعریف کردن کلی هم رفتم تو حس و شاعرانه شدم واسه خودم و می پرسم "به نظرت تعبیرش چیه "... که با این جمله مواجه می شم: تو دیشب دوباره    so you think you can dance دیدی؟!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۲/۲۸
رها .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">