شاید محال نیست!

Mon Journal Intime

Mon Journal Intime

شاید محال نیست!

اینکه مدام به سینه ات می کوبد، قلب نیست
ماهی کوچکی است که دارد نهنگ می شود.
ماهی کوچکی که طعم تنگ بلورین، آزارش می دهد
و بوی دریا هوایی اش کرده است...

(عرفان نظر آهاری)

بایگانی

اندر فضایل استاد

چهارشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۲، ۱۰:۴۶ ق.ظ
از چنین استادی بیشتر از این هم نمی توان انتظار داشت! استادی که با آن چندرغاز سوادی که حتی تفاوت بین "pH" و "اسیدیته" را نمی داند، تمام ساعت کلاسش را یک بند دری وری می گوید و این توانایی را دارد که بحث را از مبحث "گازهای جنگی و نحوه ی اثرشان بر سیستم عصبی مرکزی" بکشاند به این که "سیب دوست دارد با پوست خورده شود یا بستنی دوست دارد لیس زده شود!" و بقیه ی کلاس حول احساسات سیب و بستنی و سایر جامدات بچرخد! این هم فکر نمی کنم اهمیت زیادی داشته باشد که به عنوان پروژه ی تحقیقاتی آزمایشگاه سم شناسی به یکی از بچه ها که هیچگونه مهارتی در زمینه ی ابزار آلات الکترونیک نداشت، پیشنهاد داد دوربین شکسته شده ی 12 مگاپیکسلیش را ببرد تعمیر کند و نمره بگیرد! وگرنه شاید کسی اعتراضی، حرفی، اقدامی... انجام می داد. باز هم مهم نیست اگر امروز حضرت استاد آن طور لم دادند روی صندلی شان و دستشان را زیر چانه نهاده و بعد ازاین که تمام وقت مقدس ناهار امروزم که این روزها قیمتش سر به فلک می گذارد را پشت در اتاقشان گذرانیده تا بالاخره اجازه ی ورود و حضور در محضر شریفشان را یافتم، بالاخره ایشان تکانی به خودشان داده، فرمودند:" متاسفانه امکان نداره! اگه غیبت کنید حذف می شید!" و وقتی به اطلاعشان رسانیدم که کلاس ایشان فوق برنامه است و نباید در وقت کلاس دیگری  برگزار شود و بنده در این ساعت عزیز کلاس دیگری هم دارم که در آن هم حق غیبت ندارم و این طوری یکی از این دو درس را حذف می شوم، ریلکس تر از قبل به صندلیشان تکیه داده صندلی را آرام به چپ و راست چرخانده و با لبخندی بر لب، ضمن ارائه ی دلایلی کاملا منطبق با اصول علم منطق و اخلاق بنده را قانع کردند که:" وقت آزادمه، هر وقت بخوام کلاس می ذارم... اونایی که کلاسشون تداخل داره می تونن برن واحدشونو حذف کنند!" اینجا بود که -به قول یکی از دوستان عزیز وبلاگی- دلم می خواست فریاد بزنم که "آه ای استاد عزیز بی سوادم... تو چگونه اینقدر بی شعوری؟!" تنها دستمان به دامان آموزش محترم دانشکده آویزان است که: صوابت باشد ای دارای منصب/ اگر رحمی کنی بر دانشجویی!  و خلاصه این که دست به دعاییم که بعد از 6-7 جلسه تحمل ظالم مذکور آن هم درچنین آزمایشگاهی این واحد درسیمان حذف نشود! البته حذف هم شدیم دیگر مهم نیست... این روزها دیگر خیلی چیزها اهمیتی ندارد... حتی آن دانشجویی که امروز در کلاس در پاسخ به سوال استاد که:"آقا شما چهرتون جدیده، تازه اومدین؟" فرمود:"نه من اخراج موقت بودم بعد از انتخابات تعلیقی خوردم!" و حالا معلوم نیست چرا نزدیک انتخابات دوره ی بعد یکهو دوباره اجازه ی حضور در کلاس را پیدا کرده... این ها هیچ کدام مهم نیست... این روزها مهم اینست که آدم حتی شده با یک جشن کوچک محقرانه نگذارد دوستش شب امتحان تنهایی تولد بگیرد!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۱/۲۸
رها .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">