شاید محال نیست!

Mon Journal Intime

Mon Journal Intime

شاید محال نیست!

اینکه مدام به سینه ات می کوبد، قلب نیست
ماهی کوچکی است که دارد نهنگ می شود.
ماهی کوچکی که طعم تنگ بلورین، آزارش می دهد
و بوی دریا هوایی اش کرده است...

(عرفان نظر آهاری)

بایگانی

ترم 9 هم تموم شد

دوشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۴۲ ق.ظ
بله دوستان... بالاخره امتحانات تموم شد و من با سرعت هر چه تمام تر برگشتم منزل. بماند که برف  و بوران  در استان های شمالی بیداد می کرد و اینجا یک هیئتی بسیج شده بودند و هم فکری می کردند تا ما به روشی غیر از اتوبوس رانی برگردیم منزل، ولی از اونجا که سیستم هواپیمایی کلا کن فیکون شده بود و واسه قطار هم باید از مدت ها پیش اقدام می کردیم -که نکردیم- علارغم مخالفت ها بنده جفت پامو کردم تو یه لنگه کفش و رفتم بلیط اتوبوس خریدم. آخرین امتحانی که داشتم فرآورده های آرایشی و بهداشتی بود. لعنتی اینقدر زیاد بود که هر چی می خوندی تموم نمی شد. یه بخشیش راجع به انواع شامپو بود که خیلی دوست دارم یه قسمتیشو واستون بازگو کنم: یکی از انواع شامپو، شامپوهای خشک هستند! که روی مو اسپری می شن، بعد باید چند دقیقه صبر کنی و در نهایت موها با دقت شانه بشن. بله دوستان... این شامپوها برای کسانی هستند که نمی خوان حالت و نظم مو به هم بخوره یا فرصت کافی برای خشک کردن و حالت دادن به مو-پس از استحمام- رو ندارن!!(واقعا که مردم چه مشکلاتی دارن!) فقط یه سری ایراداتی دارن و اون این که اگه فرد عجولانه و بی دقت اسپری بزنه یا بد موهاشو شونه کنه به دلیل باقی موندن مواد در سطح مو باعث کثیف تر شدن مو می شن! همچنین به علت حلال هایی که در ساخت این مواد استفاده می شه، این شامپوها سمیت بالایی دارن!! آتش زا هم هستند!!! و در انواعی از این شامپوها که حلال های کلرینه مصرف شده تا حدودی باعث گیجی و بیهوشی می شوند!!!!... بعد من همش ذهنم درگیر بود که خوب چه کاریه؟! آقا مثل بچه آدم برو حموم! به مشکلات فرمولاسیون و پایداری و تحقیقاتی که واسه این محصولات انجام شده که فکر می کنم فقط احساس حماقت بهم دست می ده! واقعا اینقدر واجبه حالا؟! کلا این آرایشی-بهداشتی از اون دسته درسایی بود که جدا از حجم بالایی که داشت به علت محتواش هم اعصاب منو پیاده می کرد. مثلا فرآورده های رنگ مو می خوندیم بعد من حساس می شدم به رنگ موهام و تو این اوضاع احوال امتحانا که قاعدتا مشکل اساسی زندگی دانشجویی ما باید درس و نهایتا خورد و خوراک باشه، من به سرم می زد که زودتر برم موهامو ریشه گیری کنم و هر بار تو آینه نگاه می کردم این دو سانت موی مشکی سر موهام قشنگ می رفت رو اعصابم! یا مثلا بعد فرآورده های مانیکور و پدیکور ناخن هوس می کردم ناخنامو سوهان بکشم و لاک بزنم. اونم شب امتحان! هر چند دقیقه یه بارم می رفتم کرم مرطوب کننده به دستم می زدم! از آرایشی-بهداشتی که بگذریم، کلا کار نکرده نذاشتم تو این امتحانا! منی که سال به سال به فیس بوک سر نمی زدم رفتم یه فیلتر شکن خریدم و هر شب پیجمو چک می کردم و کامنت می ذاشتم! بعد رفتم کلی فیلم خریدم واسه وقت ناهار و شام که تیکه تیکه ببینم... (راستی gravity فوق العاده بود. از دستش ندید...) کلی فیلم و انیمیشن دیدم! بعد بازی fish live رو دانلود کردم و موقع استراحت می رفتم نه تنها به ماهیای خودم که به ماهیای بقیه هم غذا می دادم! اخبار 20:30، آوای باران، کلا کارایی که در حالت عادی انجام نمیدادم! دلیلش هم این بود که خیلی خسته بودم. می خواستم حس کنم منم تو جریان زندگی هستم. منم دارم کارایی رو می کنم که همه ی مردم می کنن. و حالا تموم شد. ترم های 20 واحدی من، درس های سنگین،فارماکولوژی ها، شیمی دارویی ها، فارماکوگنوزی ها، فارماسیوتیکس ها و درمان ها... همه تمام شدند و اگه انشاالله همه ی واحدای این ترمو پاس کنم می تونم 5 سال و نیمه تموم کنم و از این ترم دیگه این خرده ریزاش می مونن که باید جمع بشه. 15 واحد ناقابل واسه ترم بعد... بعد یه ترم 12 واحدی و بعد یک نفس راحت و یک خیال آسوده... بعد از تموم شدن این ترم واسم مسجل شده که اگه فقط یه ذره شعور داشته باشم هرگز نباید امتحان تخصص شرکت کنم، ولی دریغا که هنوز گاهی حسی از درس منو فرا می گیره و تصمیم می گیرم برم جزوه هاشو تهیه کنم! البته در این مواقع چند تا صلوات می فرستم که باحمدالله اغلب این حس برطرف می شه و خلاصه این که هنوز دنبال جزوه نرفتم و انشاالله هیچ وقت هم نمی رم! و کلا در مرحله ی تحقیقاتم که آیا بخونم آیا نخونم؟! یه مسئله ی جالب دیگه این بود که دقیقا تو همین مدت امتحانا خواستگار بود که میومد و می رفت! ما هم که در نطفه خفه می کردیم. بعد هی واسم سوال پیش میومد که اینا بقیه ی وقتای سال کجان که همین که امتحانای ما شروع می شه کورس می ذارن؟! این شعررو شنیدین که می گه: "سه پلشت آید و زن زاید و مهمان برسد!..." داستان ما شده حالا! از این حرفا که بگذریم یک هفته تعطیلی بین دو ترم دارم که کلا داره به خواب می گذره که الحق و الانصاف بهترین تفریحه. تلافی همه ی کم خوابی های این ترم دارم تو یه هفته در میارم! تا حدی که مامان می گفت:" چیزی زدی مامان؟! به من بگو!" همش دارم جلو تلویزیون چرت می زنم! خب دیگه... دوستان عزیزم که با وجود بی معرفت بودن من و سر نزدنام به فکرم بودید بسیار از همتون سپاسگذارم و از همین الان دارم شروع می کنم که بیام بهتون سر بزنم. خلاصه این که دم همتون گرم...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۲۱
رها .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">