شاید محال نیست!

Mon Journal Intime

Mon Journal Intime

شاید محال نیست!

اینکه مدام به سینه ات می کوبد، قلب نیست
ماهی کوچکی است که دارد نهنگ می شود.
ماهی کوچکی که طعم تنگ بلورین، آزارش می دهد
و بوی دریا هوایی اش کرده است...

(عرفان نظر آهاری)

بایگانی

داروساز طرحی

شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۵۲ ب.ظ

روزهای طرح از آنچه که فکر می کردم خسته کننده ترند. بدترین قسمتش صبح های زودی است که باید از خواب بیدار شوم. آن هم  با حسی نزدیک به این که " اه... دوباره صبح شد!" پستی که در اینجا (شبکه بهداشت و بیمارستان) دارم گرچه پراب و تاب و پر زرق و برق است اما در اصل بنده در اینجا یک بیکار به تمام معنا هستم! آنقدر که اوقاتم را در شبکه به یکی از این سه شکل می گذرانم:

1-      خروج از شبکه و رفتن به بیمارستان به منظور فرار از بیکاری و کمک به آقای دکتر ... که ایشان هم نیروی طرحی هستند و به نوعی مربی من برای آموزش امر خطیر مدیریت بخش دارویی بیمارستان و معاونت غذا- داروی شبکه! که همانگونه که قبلا ذکر شد حداقل کار در شبکه که رسما کشک است!

2-      نوشتن خاطراتی که مدت هاست قرار بود نوشته شود و برای اوقات فراغت و بیکاری گذاشته شده بود.

3-      بازی spider solitaire که الحق بازی جذاب ولی سختی است و نیاز به تمرکز و دقت بالایی دارد!

خلاصه اینکه به خدا من می خواهم خدمت کنم منتها قسمت نمی شود و هنوز که هنوز است برایم جای سوال است که این همه اصرار شبکه بهداشت و درمان برای اعزام یک فقره داروساز طرحی دقیقا برای چه بود؟! و من الان چه باری از روی دوش این عزیزان برداشته ام که خودم خبر ندارم؟! و اینکه آیا الان این ها خوشحالند که بنده هر روز صبح به جای اینکه ساعت 9 بروم داروخانه دنبال یک لقمه نان حلال، ساعت 7:30 بیایم بنشینم توی این محنتکده ی تنگ و تاریک و نمور در اتاقی به نام "مسوول غذا- دارو" غاز بچرانم و Spider solitaire بازی کنم؟!

البته راستش را بخواهید دوران طرح برای همه هم اینقدر زهر نمی گذرد! یکی از مشکلات من در اینجا پستی است که دارم و هر وقت من باب چاق سلامتی و آشنایی با سایر کارمندان به اتاق هر یک از عزیزان می روم طفلی ها تمام قد جلوی پایم می ایستند و فکر می کنند رفته ام مچ بگیرم و حال و احوالشان را هم با مستندات ارائه می دهند! خلاصه اینکه کار بنده در اینجا کاریست بس نچسب که لازمه ی آن داشتن روحیه ی ناظمی و نظارت است که به لطف خدا بنده هیچ سهمی از آن در زندگی نبرده ام و به لطف شرایط ذکر شده تنها دوست بنده در اینجا همان آقای دکتر طرحی است که قبلا ذکر شد و الحق که جوان خوش برخورد و خوش صحبتی است وسخاوتمندانه همه چیز را برای من با حوصله توضیح می دهد و گویا با آمدن بنده ایشان هم از تنهایی در آمده و روزی حداقل یکبار می آید به بنده سر می زند تا ما هم از معرکه عقب نمانیم و پشت سر پرسنلی که می خواهند سر ما را شیره بمالند و فکر می کنند ما نمی فهمیم حرف بزنیم!

خلاصه تنها تفریحمان این بود که پا شویم دوتایی برویم بازرسی داروخانه های سطح شهر یا بازرسی بخش های بیمارستان که آن هم به لطف جو خاله زنکی که هنوز یک هفته نشده اسم ما دو نفر را به هم چسباند کنسل شد و حداقل بنده که سعی می کنم بدون در نظر گرفتن این که الان پست ما دو نفر دقیقا یک چیز است و همیشه آن یک نفر دیگر باید در جریان کارها باشد، مسائل را یک تنه پیش ببرم که برای خودم جای تاسف دارد از این که دو سال تمام باید در چنین جو مریضی کار کنم! به هر حال هفته ی اول طرح است و همیشه اول هر چیز و خو گرفتن با محیط جدید برای من زمان بر! فعلا امیدوارم آینده چیزهای بهتری برایم به ارمغان بیاورد...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۱۳
رها .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">