شاید محال نیست!

Mon Journal Intime

Mon Journal Intime

شاید محال نیست!

اینکه مدام به سینه ات می کوبد، قلب نیست
ماهی کوچکی است که دارد نهنگ می شود.
ماهی کوچکی که طعم تنگ بلورین، آزارش می دهد
و بوی دریا هوایی اش کرده است...

(عرفان نظر آهاری)

بایگانی

شیرینی بخور!

دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۲۰ ب.ظ

اداره ی ما قول بازرسی مشترک و همکاری با نیروی انتظامی و اداره بازرگانی رو داده. منتها برنامه ای که تنظیم شده واسه این بازرسیا رو یا حوصله نداشتن، یا فکر کردن مهم نیست، یا ما مهم نبودیم، یا بازرسیا کشک بود یا چی  رو نمی دونم ولی به هر حال برنامه بازرسیا رو نفرستادن واسه اعضا. بعد امروز یکی از همکارا خیلی ناغافلی زنگ زدن اتاق من که پاشو بریم بازرسی. منم گفتم که "باید برنامه رو می فرستادید و من امروز باید برم MMT و وقت ندارم و اینا..." جونم براتون بگه. ناغافل سگ نهان درون اون آقای اون ور خط یه پارس عجیبی کرد که بنده مو به تنم سیخ شد. یعنی از تو گوشی حرارت میومد بیرون! و عصبانی که "شما کار نمی کنید و می خواین از زیرش در برین و ..." ما هم در کمال متانت و خونسردی گفتیم که "اولا اهمال از خودشون بوده و باید برنامه رو از قبل می فرستادن ثانیا اصلا بازرسی که از اداره ی ما قراره با اینا بره من نیستم و هیچ ربطی به من نداره و ثالثا اگرم ربط داشته من همین الان عدم تمایلم به همکاریو اعلام می کنم!" و به این شکل ما هم سگ درونمون رو که البته خیلی رام تر از مال اونا بود ول کردیم وسط میدون! ولی بعدش که با روابط عمومی صحبت کردیم ایشون در کمال متانت از ما درخواست کردند که امروز که اداره نیرو نداره من همراه اینا برم منتها از بعد از این یکی دیگه رو می فرستند و این شد که بالاخره بنده از خر شیطون پیاده شدم و رفتم که در معیت حضرات انجام وظیفه کنم!

حالا از خیر اتفاقاتی که افتاد و اون پیکانی که تر تر صدا می داد و وقتی توش حرف می زدی از بس تکون می خوردی صدات می لرزید و تو کل مسیر یه فلزی کنار پنجرش داشت زیر گوش من می خورد به یه فلز دیگه و یه بارم تو راه خاموش شد بگذریم.

خلاصه اینکه خیلی حرص خوردم امروز. بعد که برگشتم اداره رفتم پیش رئیس شبکه یه گزارش مختصر از وضعیت صنف مذکور بدم. یه نمه هم آتیشم تند بود که اصلا مگه این کار وظیفه منه و ... یعنی من عاشقشم! من دارم خودمو پر پر می کنم بعد ایشون لم دادن رو صندلی هی صندلی رو می چرخونن و دنبال یه چیزی می گردن که یهو پیداش می کنن: وسط حرف من یه بشقاب با دوتا شیرینی گرفته جلو من می گه: "بخور که هم چاق شی هم جوش بزنی!!!!" طبیعیه که واسه یه لحظه صدا رفت و بنده فقط تصویر داشتم! بعد که از بهت آنی برگشتم، همون طور که آروم یکی برداشتم و گذاشتم تو دهنم گفتم: "ممنون. ولی من نه چاق می شم نه جوش می زنم." بشقابو باز گرفت سمتم گفت: "عه؟؟ پس اون یکیم بردار!" اون یکیم برداشتم که فرمودند: "دستت درد نکنه. امروز زحمت کشیدی. فقط می ری بیرون درو پشت سرت ببیند!"

یعنی تا حالا هیچ کس تو عمرم اینقدر مودبانه بهم نگفته بود گورتو گم کن!!!

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۲۳
رها .

نظرات  (۶)

سلام دوست عزیز

 

وبلاگ قشنگی داری. ولی حیف نیست تبدیل به سایتش نکنی؟!!!!!

ما طرحی رو ویژه وبلاگ نویس ها ارائه کردیم تا این دوستان به راحتی هرچه تمام تر صاحب یک سایت بشن.

اگر تو هم مایل هستی که یک سایت داشته باشی میتونی روی کمک ما حساب کنی. لطفاً یک تیکت به بخش فروش هاست ( لینک در آخر متن ) ارسال کن و حتما در تیکت قید کن که وبلاگ نویس هستی و آدرس وبلاگت رو هم قرار بده. چون این طرح فقط و فقط ویژه وبلاگ نویس هاست.

دیگه بقیه کارها رو بسپار به ما و فقط منتظر نام کاربری و رمز عبورت باش.

اگر در این زمینه نیاز به مشاوره و راهنمایی داری میتونی هر روز از ساعت 10 تا 17 به سایت ما بیای و از مشاوره آنلاین استفاده کنی.

از لحظه ورودت به سایت ما در کنارت هستیم.

شماره تماس بخش مشاوره:

02166315167

آدرس سایت:

vpsroyal.com

لینک ارسال تیکت:

http://www.clients.vpsroyal.com/submitticket.php?step=2&deptid=5

موفق باشی دوست من .
واااااااای رها کلی خندیدم
هی یادم میفته میخندم
همکارت یعنی رئیست خیلی بامزس

پاسخ:
خییییییییلییی! :/
عاقا اگه امکان داره  ام ام تی  رو توضیح بده
نشد انگلیسی تایپ کنم!

پاسخ:

methadon maintenance therapy: MMT

این مراکز ترک اعتیاد که با متادون ترک می دن. :)

سلام
خونه ی جدیدتون مبارک باشه.ایشالا شادوسلامت باشی .
پاسخ:

سلام عزیزم.

ممنون :*

آفرین به این رئیس، چه قد خوب تونسته شرایط رو مهار کنه.

افرین به شما که تونستی سازگاری پیدا کنی

اما در کمال تاسف باس بگم احتمالا این کار تا اخر دست شوما رو می بوسه. ببین کی گفتم

پاسخ:

بابک جان منو مهار کرد نه شرایطو! :)))

من فقط منتظرم این طرح کوفتی تموم شه که برم که انشاالله دیگه پشت سرمم نگاه نکنم.

این طرح کوفتی تموم بشه یه طرح دیگه  یه شرایط نامساعد دیگه حتما هست

زندگی مملو این شرایطی هست که ما اگه بتونیم اونارو مدیریت کنیم بردیم و گرنه بایستی هی تحمل کنیم

رئیس شرایط رو مدیریت کرده. یه کارمند ناراضی و شاکی رو اروم کرده. تازه با شوخی زهر حرف و شرایط رو توام گرفته.

پاسخ:
می دونم که همیشه تو زندگی یه مشکلاتی هست ولی معمولا سبک زندگیمو خودم انتخاب می کنم و مثل این طرحه آش کشک خاله نیست و من حق انتخاب دارم توش. موقعیت الان چیزیه که اگه به عهده من بود محال بود زیر بارش برم! در ضمن سایر مسائل از قبیل حقوق بنده یکی از بزرگترین علل نارضایتی من از این محیطه. اینا دیدن ما کارمون بهشون گیره هر جور خواستن سواری گرفتن! من اگر مدرکم آزاد بود و گیر اینا نبودم در شرایطی که فقط مسئول فنی می شدم دوبرابر اینجا حقوق می گرفتم. کارای دیگه ای که می تونستم انجام بدم  و حقوق و مزایاش بماند...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">