شاید محال نیست!

Mon Journal Intime

Mon Journal Intime

شاید محال نیست!

اینکه مدام به سینه ات می کوبد، قلب نیست
ماهی کوچکی است که دارد نهنگ می شود.
ماهی کوچکی که طعم تنگ بلورین، آزارش می دهد
و بوی دریا هوایی اش کرده است...

(عرفان نظر آهاری)

بایگانی

درشو گِل بگیرن

يكشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۵ ب.ظ

امروز اصلا روز خوبی نبود. دلیلشم اینکه کل روزم به چیزی اختصاص یافت که مدتها بود سعی می کردم بهش فکر نکنم. راستش من ذاتا این مدلیم. موقعی که یه مساله ای هست که دوستش ندارم و بهم حس بدی می ده سعی می کنم نه راجع بهش حرف بزنم و نه فکر کنم. کلا اون قضیه می ره رو استند بای! حالا اگه موضوع فقط مرتبط به خودم باشه مشکلی نیست. ولی اگه خدای نکرده پای یکی دیگه هم در میون باشه اون وقته که خدا به اون یارو صبر جزیل عنایت کنه! چون تجربه به من ثابت کرده صبر و حوصله و استقامت من در فکر نکردن به اون موضوع خاص از صبر و حوصله و استقامت 99 درصد آدما واسه تحمل صبر و حوصله و استقامت من (چی گفتم!!!) خیلی خیلی بیشتره! ولی نکته ی خوب داستان اینه که من چند سالیه متوجه شدم که اینجوریم و در یک حالت خودآگاهی نسبت به این موضوع به سر می برم و می دونم که با این اخلاقم دارم بقیه رو زجرکش می کنم! :)) و از اونجایی که واقعا دلم نمی خواد کسی رو عمدا آزار بدم سعی می کنم (اینو خیلی خیلی جدی می گم) تا جایی که ممکنه زودتر تکلیف قضایا رو مشخص کنم ولی همون طور که گفتم اینا در صورتیه که موضوع کاملا شخصی نباشه و بدونم کسی رو معطل خودم کردم...

در مورد مسائل شخصی تری همچون اقساط ماشین که صرف یادآوری موضوع با من همون کاری رو می کنه که یه سطل آب یخ با آدم خواب، من رسما می رم رو فاز فعلا بهش فکر نمی کنم و تو هم یادم ننداز و راجع به این موضوع هیچی نگین... اصلا کنارم نیاین... به من دست نزنید... و جلو بیاین جیغ می زنم...!

ولی بالاخره که چی؟ آخرش روزی که نباید می رسه... قسط دوم ماشین رو قرار بود تا 30 ام بریزم به حساب. بعد من براساس همون اخلاقیاتی که قبل تر ذکر شد پشت گوش انداختم. بعد دوباره از نمایندگی زنگ زدن. بعد من جواب ندادم. بعد زنگ زدن به داییم. بعد دایی زنگ زد به من که تا 15ام واست تمدید کردن برو دنبالش. ما هم هی امروز و فردا می کردیم. بعد مامانم اینقدر استرس گرفته بود که یه روز بدون این که به من بگه پاشدن با بابا رفتن نمایندگی.

حقیقتش من نمی رفتم چون پول قسط دوم رو نداشتم. یعنی 1 تومن کم داشتم و دوست نداشتم از کسی قرض بگیرم. بعد با دل خجسته با خودم تصمیم گرفتم که حقوق این ماهو که گرفتم می رم که حداقل پولم کامل باشه! آخه از اولم قرار نبود اینا اینقدر زود دعوت نامه بفرستند واسه تحویل ماشین و پرداخت قسط دوم. به من چه که ماشیناشون رو دستشون باد کرده! من همون موقعی که قبلتر توافق کرده بودیم –یعنی اواخر مهر- می خواستم برم و از اونجایی که رو کاغذ هم همون اواخر مهر نوشته شده بود خیالم راحت بود که هیچی نمی شه و لازم نیست الان برم دنبالش. حالا اینا هر چی می خوان زنگ بزنن!

خلاصه مامان اینا بی خبر رفتن نمایندگی و برنامه ی چک ها و قسط ها رو گرفتن که مثلا کار پیش بیوفته... که ناگهان ما با یک خبر عظیم فراتر از حد تحملمون رو به رو شدیم! اونقدر عظیم که دیگه اون روش اسنتدبای دیگه جواب نمی داد و من رسما رفتم رو ویبره! جونم براتون بگه ماشینی که من ثبت نام کرده بودم تیبا 2 بود. روزی هم که رفتم نمایندگی چندبار هم من هم مامانم از یارو پرسیدیم که یعنی قیمت نهایی چقدر در میاد. گفتن حدود 28 تومن... از این 28 تومن 8 تومنشو همون اول دادیم. 8 تومن قسط دوم بود که من منتظر بودم تا آخر ماه آماده شه برم پرداخت کنم. بقیه اش –یعنی 12 تومن- هم باید سه تا چک سه ماهه می دادیم. منتها چیزی که اون بیشعوری که همون اول داشت واسه ما توضیح می داد از قلم انداخت این بود که 28 تومن پول ماشینیه که نقد بخری و اگه بخوای چک بدی یا به عبارتی وام بگیری قیمت تموم شده ی ماشین 33 تومن در میاد!!!! یعنی به عبارتی 6 میلیون بهره ی بانکی روی 12 میلیون وام که تو نه ماه می خوای پرداخت کنی!!!!!!! ... یکی آب قند بیاره لطفا...

این جور واستون بگم که بنده اگه سکته نکردم از الطاف الهی بوده و شما کارد می زدی خونم در نمیومد! یعنی شهر هرت که می گن همین جاست! فقط با تمام توان و حداکثر سرعت کوبیدم رفتم در نمایندگی! بعد نکته ی جالبش این جاست که رفتم می پرسم شما سودو چند درصد حساب کردی؟ می فرمایند 24 درصد!!!! بابا من حساب کتابم یه خرده ضعیف هست ولی خدا وکیلی این قضیه یه جاهاییش یه جوری نیست؟!! بعد که دید من شاکیم می گه خانم قوانینو شرکت تعیین می کنه دست من نیست که! بهش می گم "بله قوانینو شرکت تعیین می کنه ولی آقای محترم شما چرا روز اول که من اومدم اینجا اینو نگفتی؟ خب من حق دارم با دید باز تصمیم بگیرم. با این کاری که شما کردین من عذر می خوام ولی رسما حس می کنم سرم کلاه گذاشته شده." اونوقت ایشون اصلا زیر بار نمی رفت که همچین چیزی به من گفته. می گفت من مطمئنم واستون توضیح دادم گفتم 33 تومن. بهش می گم "آخه خدا پدر و مادرتو بیامرزه... من این پولو یه تومن یه تومن رو هم گذاشتم تا اینقدر شد. هر شب یه قرون دوزارشو شمردم ببینم تو این قضیه ماشین دخل و خرجم با هم می خونه یا نه... بعد شما می فرمایید بنده حساب پولی که قرار بوده واسه ماشین پرداخت کنمو ندارم؟ اصلا یکی رو بیار بین ما قضاوت کنه. مگه می شه من از موضوع به این مهمی غافل مونده باشم. من حاضرم قسم بخورم چند باز ازتون پرسیدم." بعد یادم افتاد اصلا شرایط اولیه رو پشت یه کاغذی که تو پاکت همرام بود نوشتم همون روز و در آوردم نشونش دادم. بعد این که قبل از این که من برم صحبت کنم همین آقای به اصلاح محترم داشت با یکی دیگه چونه می زد که نمی شه انصراف بدی و ... ما هم که از عصبانیت داشتیم می لرزیدیم. مونده بودم چه خاکی به سرم بریزم. یه اشک بزرگم تو چشمام جمع شده بود و منتظر بود که بیفته پایین. همشم عصبانی بودم که "لعنت به من... حالا چرا گریه ام گرفته این وسط؟" بعد آقاهه منو دید دلش سوخت مثلا. گقت بیا یه کار دیگه می کنیم. تو بیا الان به جا 8 تومن 9.5 بده بعد من قسطاتو فلان می کنم که مشکلت حل شه. بهش می گم یعنی اینطوری ماشین چقدر تموم می شه؟ خیلی خوشحال می فرمایند اینجوری می شه 32 تومن... بعد من با همون چشمای پر اشک که عصبانی ترین نگاه ها رو نثار آقا می کرد زل زدم بهش و هیچی نگفتم... که خودش گفت: آهان اینم زیاده...

خلاصه کلی تو سر و کله هم زدیم. منم راستشو بخواین از همون اوایل که کمپین "ماشین صفر نخرید" راه افتاد بارها به بابا گفتم که "محض رضای خدا یه بار مردم این کشور یه دل شدن که حقشونو بگیرن. من دلم به این کار رضا نیست تو این اوضاع برم ماشین صفر بگیرم." ولی همون موقعشم از این که پولمو پس نمی دادن خیلی می ترسیدم و زورم میاورد. دیگه وقتی این اتفاقا رو دیدیم خون جلو چشامو گرفت که شما دیگه همون 28 تومنم بدید من نمی خوام و می خوام انصراف بدم و اینجا بود که به نقش پررنگ و حائز اهمیت قدرت حنجره در پیش بردن امور مهم و غیرممکن اداری واقف اومدیم و اینا دیدن ما آتیشمون خیلی تنده و یارو ما رو نگه داشت تا اونجا یکم خلوت شه و بعد یه فرم انصراف واسمون آورد. (دست ... سوت ... هورا...) و البته اطلاع رسانی کردند که پول پیش (یعنی اون 8 تومن اول) حداقل 1 ماه دیگه پس داده می شه! یعنی انگار نه انگار که حق انصراف جز اصول قرارداد اولیه بوده و اینا الان در حق من لطف نمی کنن! وظیفشونه!

بهش می گم حالا تکلیف این مدتی که پول من اینجا خوابیده بوده چی می شه؟ گفت "سودشو 21 درصد می دن. البته اونم تا همین امروز که انصراف می دی. بعد از انصراف دیگه سودی بهش تعلق نمی گیره." می گم: "حاجی شما که رئیس سایپا نیستی که سنگ اینا رو به سینه می زنی. انصافا خودت ببین چی داری می گی. سود مشارکت 24%، سود انصراف 21%؟ اونم به این شکل... حالا از ما که گذشت. ولی خداییش با بقیه ملت این کارو نکن. حداقل همون اول بگو آقاجان 33 تومن!"

یعنی نمک به حروم که می گن... دیگه ادامه نمی دم که کلماتی که باید بنویسم در شان اینجا نیست.

از درش که اومدم بیرون با عصبانیت تمام فقط یه جمله گفتم:

ایشاالله گل بگیرن درشو...


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۱۲
رها .

نظرات  (۵)

سلام رها جان
مگه میشه تو رو فراموش کرد
 من اینروزها مشغله زیادی دارم و چند ماهی میشه نتونستم شعر جدید بگم
اینطور فکر میکنم که بچه های بلاگفا بودند که منو سر ذوق می آوردند

میدونم شعر نو بیشتر دوست داری
اگه شعر نو گفتم حتما برات ارسال میکنم

شاد باشی رهای عزیز
پاسخ:

سلام از ماست.

مرسی لطف داری.

منتظرم :)

شما هم همین طور

انشاءالله که کارها سرانجام خیر داشته باشه. رفتار همینطوری تولیدکننده ، فروشنده و کلا مدیران جامعه کاری کرده که اگه احیانا دری باز بشه و قدرت  انتخابی بوجود بیاد هیچ کس برای اینها تره هم خورد نمیکنه!

پاسخ:
نبایدم بکنن! :(
ببخش رها جان ولی معمولا اغلب خریدهای این چنینی گرون تر در میاد  این یارو لابد فکر کرده همه میدونن
البته دلیل نمیشه و اون کوتاهی کرده

ولی واقعا همینه
هرکسی بتونه تند و با داد و هوار  حرفش را بزنه جوابش را می دن  وگرنه خیلیا به راحتی کلاهای گشادی میره سرشون
پاسخ:

راستش اول اولش گفتن 27 تومن بعد گفتن شیشه عقبو برقی کردن شده 28 تومن!!!! همون موقع هم فکر می کردم 28 تومن واسه فرغون تزئین شده ای به نام تیبا به حد کافی زیاد هست و به حد کافی گرون تر خریدمو کلاه سرم رفته!

33 تومن دیگه خارج از توانم بود!!!!! :/

۱۳ مهر ۹۴ ، ۱۹:۰۴ یکی زیر آسمان شهر
یعنی رها جون من جای تو حسابی داغ کردم،33 تومن واسه تیبااااااا؟؟
خوب کاری کردی انصراف دادی ..
اینا اینقدر عوضین که دومی نداره( البته با استثناء هاکه هنوزم یه جرعه انسانیت دارن کاری ندارم) خصوصا که ببینن طرفشون دخترم هست...
آدم پولشو بذاره ماشین خارجی دست چندم بخره خداییش بهتر از این فرغونای صفره...
پاسخ:

البته از بین اون همه که اونجا بودن فقط من که دختر بودم تونستم فرم انصراف بگیرم!!

آخه ماشین خارجی دست چندمشم در حد توان مالی الانم نیست :(

عدم توجه به تولید داخلی نتایج خوبی به بار نمی اره. عدم اعتماد به مدیران جامعه هم تبعات سنگینی خواهد داشت. گرچه خود متولی بایستی حرمت امامزاده رو داشته باشه. بنظرم اگه حداقل هارو تولید کننده رعایت میکرد و حقه بازی نمیکردند و مدیران جامعه صادق بودند و می پذیرفتند که کجاها اشکال دارند رفتارهاشون موجب سلب اعتماد نمیشد
پاسخ:

دقیقا! امسال نسبت به سال پیش 7-8مدل از خودروی های داخلی (انگار کلا چندتا مدل هستند!)  از لحاظ کیفیت تنزل کردند که خبرآنلاین شاخصش رو دقیقا ترسیم کرده.

واقعا جای تاسفه :(((

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">