شاید محال نیست!

Mon Journal Intime

Mon Journal Intime

شاید محال نیست!

اینکه مدام به سینه ات می کوبد، قلب نیست
ماهی کوچکی است که دارد نهنگ می شود.
ماهی کوچکی که طعم تنگ بلورین، آزارش می دهد
و بوی دریا هوایی اش کرده است...

(عرفان نظر آهاری)

بایگانی

سورپرایز!

پنجشنبه, ۷ بهمن ۱۴۰۰، ۰۴:۱۷ ب.ظ

نشسته ام روی صندلی درمانگاه...

در حالی که حلقه ازدواج توی دست چپم را نگاه می کنم. مادرشوهرم کوفته درست کرده و قرار است علیرضا که همان شوهر است، برایم ناهار کوفته بیاورد. هنوز هم کلمه "شوهر" برایم کمی سنگین است. تازه بعد از ۲۰ ماه به "دوست پسر" عادت کرده بودم که ناگهان تغییر وضعیت داد! بله!

من ازدواج کرده ام!!!

۲۲ دی ماه...

روز تولدم...

در مراسم باشکوهی که هم عقد بود و هم عروسی با بهترین مرد روی کره زمین ازدواج کردم.

به همین سادگی...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۱۱/۰۷
رها .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">